داستانک انواع مختلفی دارد و به دستههای مختلفی تقسیم میشود. در این مقاله قصد دارم دربارۀ داستانکهای طرحوار با شما صحبت کنم. در ادامه تعاریفی را به شما ارائه میدهم تا بتوانید با این قالب بیشتر آشنا شوید، چهار گونه از آنها را بشناسید. این مقاله راهنما و نقشه راهی برای شماست تا بتوانید داستانک دلخواهتان را بنویسید.
داستانکهای طرحوار
طرح در اینجا به این معنی است که یک روایتی از صحنه یا موقعیتی که ما تغییری در آن نمیبینیم. صرفا جزئیات بیان میشوند و شرح و توصیف آن صحنه را میبینیم. این نوع داستانها، با اینکه غافلگیری یا ضربه را ندارند؛ اما تاثیرگذار هستند. البته در پایان برایتان توضیح خواهم داد:« اگر بخواهید آن ضربه و غافلگیری را داشته باشد، چه مزیتهایی میتواند برایتان داشته باشد؟»
در ادامه با چهار گونه داستانک صحنهمحور که از جنس طرح هستند، آشنا میشویم.
تمرین جزئیاتنگاری مشاهدات روزمره
در این نوع داستانک حادثهای وجود ندارد. فقط از یک مشاهده استفاده میکنیم:« یک ماجرایی، دیدنی که قبلا اتفاق افتاده.»
ما میتوانیم از ماجرای فروش ایده بگیریم. مخصوصا ماجرای فروش، چیزی باشد که به آن وابسته بودیم. آن کالا میتواند موجود زنده یا شیئی باشد. مثلا فردی میخواهد کتابش را بفروشد. شروع به ثبت جزئیات کنید. ابتدا این سه موضوع را در نظر بگیرید:
« قبل از فروش،حین فروش، بعد از فروش.»
این سوال را بپرسید:« چرا او قصد دارد بفروشد؟»
شاید تحت فشار قرار گرفته است. یا شاید کلکسیونی از خودنویسها را میفروشد. یا چیزی است که صرفا برای خودش باارزش است. شاید کالایی به او ارث رسیده که بار عاطفی جدی و زیادی دارد.
ما با شرح این نوع صحنه، قصد داریم احساسات و جزئیاتی را توصیف کنیم که نسبت به جنس فروختهشده وجود دارد.
به اشیاء اطرافمان توجه کنیم. چیزهایی که به آنها تعلق خاطر داریم. این سوال را از خودمان بپرسیم:« اگر اتاقمان در حال سوختن باشد و ما قصد داشته باشیم فقط دو سه چیز را با خودمان خارج کنیم، چه چیزی را بیرون میبریم؟»
یک فهرست درست کن:« اشیائی که عمیقا به آنها وصلیم و ارتباطی که با آنها داریم.»
این فهرست میتواند دیدِ کلی به شما بدهد.
تأثیر مکانها در خلقوخویِ آدمها
در این نوع داستانکها ما میتوانیم از مکانها استفاده کنیم و اتفاقاتی که به آنها وابسته است. محیط زندگی یکی از مؤلفههایی است که شدیدا روی ما تأثیر دارد. گاهی اوقات بهتر است که متوجه تأثیر محیطها روی زندگیمان شویم.
ما به محل زندگیمان خو میکنیم. به آبوهوا عادت میکنیم. خیلی از چیزها را بدیهی میپنداریم. اما ما میتوانیم از همین آب و هوا استفاده کنیم و آن را در مکان دیگری بسط دهیم که روی خلقوخوی آدمها تأثیر بگذارد.
یک مکان خاص را در نظر بگیرید. امیتواند اتاق زیر شیروانی باشد یا اتاق مجللی در یک عمارت بزرگی باشد که فرسوده، قدیمی و در حال ریزش است که ترکش کردهاند یا یک زیرزمین و آشپزخانه قدیمی باشد.
ما میتوانیم این مکانها و اتفاقات وابسته به آنها را با طرح پرسشهایی تبدیل به ایده کنیم.
بهعنوان مثال:« چه اتفاقی بیفتد که مکان دیدنیتر و شنیدنیتری شود؟»
بسیاری از مکانها با نوشتن جزئیات مکانها شکل میگیرد.
باید شروع کنیم به ثبت کردنِ مکانها و جاهایی که میرویم جاهایی که در روزمان نقشهای پررنگی دارند.
شاید هنگام بازگشت به خانه، عادت دارید به پارکی بروید. همیشه ابتدا به آنجا میروید و بعد به خانهتان بازمیگردید.
شاید آخرِ هفتهها جایی میروید که برایتان خاطرهانگیز است.
این مکانها را با توصیفاتِ دقیق بنویسید. مثلا:« چه بویی دارد؟ چه صداهایی شما را یادِ آنجا میاندازد؟»
ما از مکانها استفاده میکنیم و جزئیات را مینویسیم تا یک پایه و اساسی محیا شود برای دوایتی که میتوانید داشته باشید.
آثار به جا مانده از یک چیز
یک صحنه را با جزئیات فراوان بسازید. تا آنجایی که میتوانید شرح دهید هر چه در آن مان هست و حسوحالی که تداعی میکند را به عهده خواننده بگذارید. درمورد اینکه داستان چه چیزی بوده صحبت نکنید. از آثاری که بهجا مانده از ماجرایی است، صحبت کنید.
در این نوع داستانک دنبال آثاری بعد از رویدادها میروید، کنشی اتفاق افتاده و آثاری به جا مانده. آنها را توصیف کنید.
نیازی نیست که منتظر باشید تا ایده عجیب و غریبی شکل بگیرد. مزیتی که داستانکهای طرحوار دارند همین است.
میتوانی همین الان به اطرافت نگاه کنی، آثار به جا مانده زیادی است.
مثلا برایتان مهمانی میآید. اتفاقاتی میافتد:« قبل از اینکه مهمانتان بیاد، وقتی که مهمانتان آمد و بعد از آنکه مهمان خانهتان را ترک میکند.»
هر کدام از آنها میتوانند مصالح داستانکهای طرحوارمان باشند.
حرفهایی که در لباسهاست
لباس بسیار مهم و عنصری کلیدی است. لباسها حرفهای زیادی درموردمان دارند:« ما چه سنی داریم؟ جنسیتمون چیه؟ متأهیلیم یا مجردیم؟ تعداد اعضای خانوادهمان چند نفر است؟ چاق هستیم یا لاغر؟ روحیهمان چگونه است؟ الان در عزاداری و سوگ به سر میبریم؟(لباسها یک دست مشکی هستند.)
در این گونه باید اجازه دهید مخاطب کشف کند. دستش را باز بگذارید. جمله درخشان جملهای است که مخاطب را بهه کشف کردن وادار میکند. صحنه درخشان صحنهای است که در ذهن میماند و سپس اطلاعات بیشتری به وااسطه این هضم اتفاق میافتد. به هیچوجه نباید سطحی نگاه کرد.
به رنگ لباسهای اعضای خانوادهتان دقت کنید. و سعی کنید وجه اشترکی شخصیتی میان این لباسها را پیدا کنید. تلاش کنید دمورد پوششتان بنویسید. چه اتفاقی افتاد که این پوشش را انتخاب کردید؟ چرا از یک نوع چپوشش بتان میآید؟
توصیف همه اینها میتواند به شما کمک کند.
پایانبندی
به اطرافت نگاه کن. هر چیزی میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. از موقعیتها بنویس. درمورد لباسها و چیزهایی که در آن مکان میبینی بنویس. همه اینها میتواند داستانکهای دلخواهمان را بسازد.