پنج تمرین خلاقانه و قدرتمند در نوشتن از نویسندگان معروف
تمرینهای ساده و مداوم برای نوشتن باعث میشوند تا عضلات نویسندگیمان قوی شوند. برای بهتر نوشتن نیاز به تمرینهای مداوم داریم. تمرینهای خلاقانهای که بتوانیم بهتر یاد بگیریم. باید سخت کار کنیم تا نوشتنمان نتیجه خوبی دهد. نوشتن و تمرین نویسندگی راه برونریز مغز افرادی است که مدام در حال تفکرند.نوشتن را تبدیل به یک عادت کنید. نوشته خوب از عادت به نوشتن تولید میشود نه لزوما بخاطر هنر نویسندگی.
اگر میخواهیم نویسندگیمان را ارتقا دهیم خوب است بدانیم که غولهای نویسندگی از چه روشهایی در متنهایشان استفاده کردند تا متنهای خلاقانهای بنویسند. زمانی که از روشهای مختلف و خلاقانهشان آگاهی داشته باشیم میتوانیم با تمرینهای مداوم و به کارگیری روشهایشان متنهای خلاقانهای بنویسم. ما برای تقویت مهارت نوشتاریمان باید بدانیم نویسندگان خلاق و موفق چه روشهایی را استفاده کردند.
این مقاله به شما کمک میکند تا برای مهارتهای ضروری مانند ایجاد توضیحات واضح، نوشتن دیالوگهای مؤثر، ایجاد شخصیتهای توسعهیافته و غیره را تمرین کنید. میتوانید یاد بگیرید چگونه از مرز کلیشهها عبور کنید تا متنهایی با اصالت بنویسید. اگر میخواهید نوشتن را تمرین کنید باید بر بلوک نویسندگی خود غلبه کنید. در اینجا روشی را با شما در میان میگذارم تا در حذف بلوک نویسندگی به شما کمک میکند.
تمرینی خلاقانه برای ایجاد یک محیط با حال و هوایِ جذاب
وقتی در حال نوشتن داستان هستید، تنظیم حال و هوای مناسب برای قطعهتان ضروری است. ایجاد حال و هوا نه تنها خواندن نوشتار شما را لذتبخشتر میکند، بلکه به خوانندگان شما کمک میکند از نظر احساسی با کلمات شما ارتباط برقرار کنند. معمولا وقتی مینویسم، سعی میکنیم یک احساس خاص را در مخاطب برانگیزانیم. شاید ترس ، غم، شادی یا هیبت باشد. با ایجاد حالتی متقاعدکننده به خوانندگان خود سرنخهایی میدهیم که چگونه باید احساس کنند.
این حال و هوا همچنین کمک میکند که خوانندگان ما را مستقیما به سمت داستان بکشاند؛ درست مانند زمانی که هنگام تماشای صحنهای پر از تعلیق در یک فیلم، خود را به صفحه میچسبانید. دیمون نایت، نویسنده علمیتخیلی، کتاب خود را به عنوان « خلق داستان کوتاه» با بسیاری از تمرینهای نوشتاری مفید پر کرد. یکی از اینها را او به عنوان روشی برای تمرین ایجاد یک محیط و خلقوخوی قوی طراحی کرد.
« شخصیتی را تصور کنید در اتاقی که اکنون در آن هستید، تنها نشسته یا ایستاده است. اتاق را از چشمان او ببینید؛ یک صفحه یا بیشتر بنویسید. توصیف ناب اتاق بدون ذکر شخصیت یا بدون اشاره به او. در حین نوشتن به خاطر داشته باشید که او به تازگی یک تماس تلفنی داشته و او را از ارتقای شغلی و افزایش حقوق مطلع کرده است. فرض کنید که آن شخص اینجا زندگی میکند. اگر اتاقی که آن شخص در آن زندگی میکند بخشی از یک خانه یا آپارتمان است یا اگر اینطور نیست فرض کنید که کار با این اتاق ارتباط دارد. حالت عاطفی او چگونه است؟ تصورات او را به خاطر بسپارید. شما اجازه ندارید به او اشاره کتید. به عنوان مثال:« به مبلمان نگاه کردم.»
حالا همان اتاقی را توصیف کنید که توسط فردی دیده شده است که به تازگی تماس تلفنی تهدیدکننده از یک قاتل داشته است. همان قوانین قبلی را دنبال کنید. این تمرین یادآوری عالی است که همیشه شرح خود را به داستان یا احساسات شخصیت خود گره بزنید. فقط بخاطر توصیف، توضیحات را وارد نکنید. از آن برای تنظیم خلقوخو استفاده کنید.
تمرینی برای بیرون رفتن از منطقه راحتی و همدلی
در مصاحبهای با مجله هنر NEA، تونی موریسون، برنده جایزه نوبل این تمرین را به دانشجویان نویسندگی خود در پرینستون به اشترک گذاشت:
« وقتی در پرینستون نویسندگی خلاق تدریس میکردم، به دانشجویانم در تمام عمر گفته شده بود آنچه را که میدانند بنویسند.»
اول، چون شما چیزی نمیدانید. چون نمیخواهم درمورد عشق واقعی پدر و مادرتان و دوستانتان فکر کنید، آن را ایجاد کنید. من همیشه از این که چقدر مؤثر است، شگفتزده میشدم. حتی اگر آنها فقط به نوشتن یک زندگینامه پایان دهند. حداقل میتوانند به عنوان غریبه با خود ارتباط برقرار کنند.»
این تمرین روشی فوقالعاده برای تقویت مهارتهای شما در خلق شخصیتهای توسعهیافته است. چه برای قهرمان داستان شما باشد و چه برای آنتاگونیست. همچنین به شما کمک میکند همدلی، توانایی درک و حساسیت نسبت به احساسات دیگران را تمرین کنید تا بتوانید دنیا را از چشم دیگران ببینید. دیمون نایت چندین تمرین مشابه در کتابش دارد:
« درباره برخی از قسمتهای دردناک زندگیتان بنویسید، اما آن را به فردی که کاملا متفاوت از خودتان است منتقل کنید. جنسیت، شغل یا هر سه شخصیت را تغییر دهید. اپیزود را با ماهیت و شرایط خود تطبیق دهید. به شخصی در گذشته خود فکر کنید که برای او فقط خشم و نفرت داشتید داستان از دیدگاه آن شخص که با همدردی رفتار میشود. این تمرینها طراحی شدهاند تا شما را از هر راه سادهای که ممکن است به آن دچار شدهاید رها کنند. فقط درباره افرادی که یک جنسیت دارند یا فقط درمورد چیزهای خوشایند یا درباره اشخاصی بنویسید که شبیه شما هستند. این گونه خودتان را مجبور به انجام کارهایی دشوار کنید تا بتوانید رشد کنید.
تمرینی خلاقانه برای نوشتن گفتوگو
در جشنواره فیلم نوشاتل در سوئیس، مصاحبه کنندهای از نویسنده فانتزی جورج.آر.آر.مارتین پرسید که برای یک نویسنده خوب چه ویژگیهایی لازم است. در میان چند توصیف مارتین بر اهمیت داشتن « گوشی خوب برای گفتوگو و نحوه صحبت کردن مردم» اشاره کرد تا فردیتی به هر شخصیتی برای روش صحبت کردن بدهد.
مارتین در ادامه یک تمرین نوشتاری به اشترک گذاشت که میتواند به شما در تقویت مهارتهای دیالوگ کمک کند:« من گاهی کلاسهای نوشتاری تدریس میکنم و تمرینهای مختلفی هم در این زمینه وجود دارد که به دانشآموزان میدهم. یکی از آنها این است که نیم دوجین شخصیت را توصیف کنید. یک سخنرانی بنویسی. برای هر یک از این شخصیتهای مختلف بدون برچسبِ نام بگویید، اینجا یک کشیش، سرباز، اینجا یک زنِ خانهدار است.
هر چه میخواهید برای هر یک از آنها سخنرانی بنویسید، در آن نباید نام خود را بگویند. فقط کاری کنید که هر سخنرانی متفات از دیگری باشد. نباید صداها یکسان باشند.
یک نکته اضافی: دیالوگ خود را با صدای بلند بخوانید تا مطمئن شوید. این یک راه فوقالعاده برای آزمایش است که آیا مکالماتتان واقعی است؟
تمرینی خلاقانه برای نوشتن با اصالت
کارگاههای فیلمنامه نویسی « رابرت مک کی» برای او شهرت بینالمللی به ارمغان آورده ست. شاگردان فیلمنامه نویسیاش شامل بیش از شصت و پنج برنده جایزه اسکار و دویست برنده جایزه امی هستند. او در کتاب « داستان» به هر آنچه که برای نوشتن داستانهای قدرتمند باید بدانید عمیقا میپردازد. در یک فصل اهمیت اصالت در داستانگویی را مورد بحث قرار میدهد و اینکه چگونه کلیشهها نوشتن ما را سطحی و خستهکننده میکنند.
او مینویسد:« منبع هم کلیشهها را میتوان در یک چیز و به تنهایی جستجو کرد و آن این است که نویسنده آشنایی با دنیای خودش ندارد. وقتی به آن فکر میکنند انگار ذهنشان خالی میشود. بنابراین باید چه کار کرد؟ به فیلمها و تلویزیون، رمانها و نمایشنامهها با تنظیمات مشابه و به صحنههایی که قبلا دیدهایم، باید مراجعه کنیم. دانش و بینش درباره دنیای داستانتان برای دستیابی به اصالت و برتری اساسی است.»
اما چگونه میتوانیم دنیای داستانهایمان را بهتر بشناسیم؟
این تمرینی است که مککی ارائه میدهد:« به عقب خم شوید و بپرسید، چگونه میتوانستم در زندگی شخصیتم ساعت به ساعت و روز به روز با جزئیاتِ واضح زندگی کنم؟»
صحنههایی که ممکن است به داستانتان راه پیدا کنند یا نکنند. اما شما را به دنیای خیالیتان میکشاند تا زمانی که شبیه دژاوو شوید. در حالی که حافظه تکههای کالی از زندگی را به ما میدهد، تخیل قطعات، تکههایی از رؤیا و تراشههایی از تجربه را میگیرد که به نظر نامرتبط میآیند. سپس به دنبال پیوندهای پنهان آنها میگردند و آنها را در یک کل ادغام میکنند. پس از یافتن این پیوندها و تجسم صحنهها، یادداشتشان کنید. تحقیق یک تخیلِ فعال است.
تمرینی برای غلبه بر بلوک نویسنده
دنی شایپرو دو کلمه را در نیویورک تایمز به اشتراک گذاشت که فورا به حذف بلوک نویسنده کمک میکند:« پیشنهاد مورد علاقه من براساس کتابی است که مدتها پیش توسط نویسندهای به نام « جو برینارد» نوشته شده است. در کتاب هر جملهای با عبارت « به یاد میآورم» شروع میشود.
وقتی این تمرین را در خلوتگاه انجام میدهم، از جایی که نشستهام به دریایی از مردم نگاه و فکر میکنم و هیچ تردید نمیکنم. اینها واژههایی بسیار خاطرهانگیز هستند. منظورم این است که سعی کنید جملهای را که با «به یاد دارم» شروع میشود تمام نکنید. بنابراین چیزی را که من به مردم پیشنهاد میدهم این است که فقط شروع کنند. یک دفترچه یادداشت ویژه داشته باشند با کلمات « به یاد دارم» شروع کنند و یک جمله بنویسند. یک خط را رها کنید با « به یاد میآورم» شروع کنید.
نه اینکه خاطرات را به هم متصل کنید. اگر به نحوه عملکرد مغز فکر کنید در یک خط روایی کار نمیکند، وصل نمیشود. ما در ذهن خود داستان نمیگوییم. ما این خاطرات متفاوت را داریم که به هم وصل نشوند. وقتی به آنها اجازه میدهیم کخ با هم تداعی کنند و یکی از انها را پشت سر بگذارند. همه انواع مطالب ایجاد میشود. مردم تقریبا همیشه خاطراتی را پیدا میکنند که نمیدانستند دارند یا ارتباطاتی ایجاد میکنند که نمیدانستند دارند.
بنابراین این نقطه شروع خوبی است . تمرین دنی شایپرو یادآور روش تداعی کلمات نویسنده علمیتخیلی «ری بردبری» است که در کتاب خود «ذن در هنر نوشتن» به تفصیل توضیح میدهد. من به سادگی هرکلمه یا مجموعهای از کلمات را که در ذهنم اتفاق افتاده است میگذارم. پس بر ضد کلمه یا طرفدار آن اسلحه میگیرم و مجموعهای اط شخصیتها را میآورم تا کلمه را بسنجیم و معنایش در زندگیم نشان دهد. در کمال تعجب یک یا دو ساعت بعد داستان جدیدی تمام میشود.
سوراپرایز کامل و دوست داشتنیای میشود. خیلی زود متوجه شدم که باید تا آخر عمر به این روش کار کنم. ایتدا ذهنم را به دنبال کلماتی جستجو کردم که بتواند کابوسهای شخصی، ترس از شب و زمان کودکیام را توصیف کند و داستانهایی را از آنها شکل دهد. سپس نگاهی طولانی به درخت سیب سبز و خانه قدیمیای که در آن به دنیا آمدم و خانه همسایه که پدربزرگ و مادربزرگم در آن زندگی میکردند و تمام چمنزارهای تابستانی که در ان بزرگ شدم انداختم. سپس شروع به امتحان کلمات برایشان کردم. من به اندازه هر کودکی که راه رفتن و دیدن را یاد میگیرد کورکورانه در خلاقیت اشتباه کردم. یاد گرفتم که به حواس و گذشتهام اجازه بدهم همه چیزهایی که به نوعی درست بودند، خودشان را به من نشان بدهند.
افکار پایانی
بیاید با نقلقول فوقالعادهای دیگری از «ری بردبری» این مقاله را به پایان برسانیم:
« میدانم که قبلا هزاران بار آن را شنیدهای اما این حقیقت دارد. سخت کار کنید، نتیجه میدهد. اگر میخواهید خوب باشید باید تمرین کنید، تمرین کنید، تمرین کنید و تمرین کنید.»
این پنج تمرین روشی فوقالعاده برای تمرین دادن مهارتهای نوشتاری شما هستند. با تمرین عمدی، نوشتن خود را به سطح بعدی ارتقا دهید. واقعا با داستانها و الهام بخشیدن به خوانندگانتان با کلمات جذابتر میشوید.
2 پاسخ
با سلام
برایتان آرزوی موفقیت و توفیق دارم در امر نوشتن
سپاس دوست عزیز. بند هم متقابلا آرزوی توفیق برایتان دارم