تقلب‌هایی برای نوشتن لحظات عاشقانه
لحظاتی بساز با حرکت‌های کوتاه در داستان:
مثال:چشم‌هایش را می‌بندد، اما من چشم‌هایم را باز نگه می‌دارم تا به او خیره شوم.
نقل قول‌هایی از آنِ خودت داشته باش و آن‌ها را در داستانت بنویس:
چهره‌اش از آن چهره‌هایی است که آدم به آن اکراه دارد، چون چهره‌اش آدم را به خود غرق می‌کند.
این یک طبیعت انسانی است که یک زخم کهنه را درمان می‌کند و خودش را برای یک پوسته‌ی جدید آماده می‌کند.
از زبان بدن تو داستانت استفاده کن(شحصیت‌ها در داستان با استفاده از حرکات بدن یا زبان بدن می‌تونن احساسات‌شون، غم، خوشحالی، عشق و دوست داشتن، تنفر رو نشون بدن.)
مثال:
۱. با دیدن او دستم را روی سینه‌ام می‌گذارم و نفسم بند می‌آید. صدایم می‌لرزد، هنوز سینه‌ام تحت فشار است و دلم می‌لرزد.
۲.دستی لای موهایش می‌وشد، نگاهش سمت سقف می‌چرخد، پشتش را به من می‌کند و سرش را تکان می‌دهد.
۳.در صدایش لرزشی بود. چشم‌هایش درشت و کمی خیس شده بودند.
برایش شکلکی در آورد(شیطنت در خوشحالی)
با دستش جلوی دهانش را می‌گیرد. انگشتانش سُر می‌خورند و سمت گردنش می‌روند. پیشانی‌اش را می‌مالد. چشم‌هایش را می‌بندد، لب‌هایش را به می‌فشارد و به زور از هم باز می‌کند.
از زبان بدن و اظهار نظر راوی استفاده کن:
۱.چشم‌هایش روی صورتم ثابت ماند.
همه چیز آتش گرفته است:گونه‌هایم، دست‌هایم. دلم را در امواجی از احساسات و طوفانی از بارانِ تازه غرق می‌کنم و تنها چیزی که احساس میکنم سایه‌اش روی سایه‌ام است و هیچ وقت هرگز نمی‌توانم این لحظه را فراموش کنم. دلم می‌خواهد او را روی پوستم مُهر کنم و برای همیشه نگهش دارم.
۲. دست‌هایم را در دست‌هایش می‌گیرد و کف دست‌هایم را به دست‌هایش می‌فشارد. می‌دانم با این زیبایی حس دوست داشته شدن را درک نکرده بودم. با خودن فکر می‌کنم آیا ممکن است از سرخوشی بمیرم.
از تکنیک تشبیه استفاده کن(حواست باشد وقتی تشبیه می‌کنی زود برگرد به متن اصلی، تشبیه حاشیه است.)
کلماتش مانند یک پتوی گرم و نرم مرا در بر می‌گیرد.
قلبم بادکنک پر از آبی است که در سینه‌ام می‌ترکد.
بسیار سرد و بی‌احساس به نظر می‌رسید. کلماتش مثل تیغه‌ی چاقو روی ستون فقراتم کشیده می‌شد.
با نگاه کردن به آن زانوهایم مثل ژله می‌لرزید.

با زبان بدن+حرکت در دیالوگ+ اظهار نظر راوی در دیالوگ‌هات لحظات خاص بساز و احساس شخصیتت رو نشون بده:
همان طور که انگشت سفتش را روی دستم می‌کشد و می‌گوید:” من عاشقتم.” کلماتش را در تمام وجودم حس می‌کنم و من هم می‌گویم:” عاشقتم.”
این بی‌پرده‌ترین واقعیتی است که تا بحال به او اعتراف کردم.

سری هم به اینها بزن.....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *