نمیدانم چند وقت است که ننوشتم. اما این را میدانم هفت یا هشت ماهی است که در سایتم ننوشتم. اما امروز تصمیم گرفتم عمل بازگشت را انجام دهم. بازگشت برایم معنایِ تولد دوباره را دارد. تولدی که باید این بار خیلی مراقبش باشم. آن را بزرگش کنم،مراقبِ طعامش باشم. نباید جلوی هزمهاش را بگیرم. باید سیرش کنم. البته نباید به سیریِ کامل برسد. چون میدانم و از این واهمه دارم که نوشتن برایم سرد شود. پس باید به فکرِ چارهای باشم تا نوشتن برایم تازگی داشته باشد. چون اگر طراوتش را برایم از دست دهد، برایم کهنه میشود و من در سرگردانیام معلق میشوم. باید در فکر چارهای باشم تا هر روز طراوتش برایم دو چندان شود.
ماندن در تازگیِ بازگشت
اگر میخواهم نوشتن برایم دلچسب باشد،به آن نباید بیتوجه باشم. باید هر لحظه از شبانه روز را به او توجه کنم. باید تازگیاش برایم حفظ شود. تازگی برایم رنگِ سبز را دارد. رنگِ سبز، طراوت یک جنگل را داراست. هیچ وقت تازگی و طراوتِ جنگل برایم رنگ نمیبازد. اگر صدها بار به جنگل بروم، باز دوست دارم در این مکانِ سبز ساعتها بنشینم. یکی از کارهایِ بابِ دلم در جنگل، نوشتن است. نوشتن زیرِ سایهی یک درختِ سبز با تنِ تنومندِ قهوهای که شاخههایش زیرِ پایِ گنجشکان،بلبلان یا سینه سرخان است.
سرعت در بازگشت
وقتی در مسیرِ بازگشت هستم، باید بتوانم به آن سرعت دهم. البته نه آن سرعتی که در آن عجله باشد. میتوانم لیستی از بایدها را برایِ خود انتخاب کنم، در برگهای یادداشتشان کنم و حواسم به بایدهایم در طولِ شبانه روز باشد.
به عنوان مثال: باید امروز ۵ خط بنویسم، یا فلان کتاب را بخوانم.
باید حضورم را در فضایِ مجازی کمتر کنم و اوقاتِ مفیدی را در آن بگذرانم.
کارهایی که سرعتِ نوشتنم را کم میکنند یادداشت کنم. مثلا صحبت کردن با تلفن و دقایقِ زیادی را بیهوده تلف کردن.
و…
تنوع در نوشتن
وقتی میخواهم نوشتن برایم امرِ دلپذیری باشد، باید بتوانم به آن تنوع دهم.
میتوانم مکانی را انتخاب کنم و در آن بنویسم. هربار آن مکان را تغییرش دهم.
ساعاتی در روز را به پیاده روی اختصاص دهم و با ذهنی آزاد در یک مکانِ سبز مانندِ طبیعت، بوستان یا پارکی بنویسم. قلم و دفترم را همراهِ خود داشته باشم و زمانی که پیاده رویام را به پایان رساندم، گوشهای بنشینم و با ذهنی آزاد، بدونِ آنکه مغزم در جاهایِ مختلف سرک بکشد یا تلفنِ همراهم را چک کنم، در دفترم بنویسم.
برایِ آنکه نوشتن تازگیاش را برایم از دست ندهد، میتوانم مکانِ عمومی مثلِ کتابخانهی عمومی را انتخاب کنم. کتابخانه عمومی جوی را در اختیارت قرار میدهد تا بتوانی بدون دغدغه کتابی بخوانی یا در دفتر یا لپ تاپت بنویسی.
من گاهی اوقات که دوست دارم، نوشتن برایم دلپذیر باشد، کتابِ جدیدی میخرم.
البته دفترچه یادداشتهایی با برگههایِ کاهیِ کرمی را خیلی دوست دارم. دفترهایِ طراحی نیز برای نوشتن به آن تنوع میدهد و آن را از حالتِ یکنواختی دور میکند.
گاهی اوقات دوست دارم به بازار بروم و دفتری را با جلدِ زیبایی بخرم.
البته یکی از کارهایِ مورد علاقهام خریدنِ کتاب و دفترچه یادداشت است.
سبدِ مطالعاتیِ متنوع داشته باش
راهِ دیگری که برای تنوع به ذهنم میرسد، این است که یک سبدِ مطالعاتیِ روزانه برایِ خود داشته باشم.
در این سبدِ مطالعاتی کتابهای مختلفی را میتوانم قرار دهم. صبح که بیدار میشوم. کتابهایی را انتخاب کنم و چند صفحه از آن را بخوانم.
هر کتابی را که میخوانم، یادداشت و یا جملاتی در موردش بنویسم.
آخرین دیدگاهها