عهدی که در ذهنت داری، به آن پایبند باش

از کنارِ چشمانت، نوری می‌گذرد.چشمانت را باز می‌کنی،پتویت را کنار می‌زنی. دستانت را بررویِ زمین تکیه می‌دهی و بلند می‌شوی. چند قدمِ آهسته برمی‌داری. دستت را به سویِ تلفنِ همراهت دراز میکنی. اینترنت گوشیت را روشن می‌کنی. با خود می‌گویی:” شاید خبری باشد!” اما نه، خبری نیست. فکری غریب که بخواهد پوسته‌اش باز شود، تخمش شکسته و زرده‌هایش در لایه‌های پیازیِ مغزت پخش شده. از شبِ گذشته بر عهدی که با خودت بستی، با خود می‌اندیشیدی.

در ابتدایِ صبح، تو ماندی و موجِ خروشانِ افکارت.

قدم‌هایت را درازتر برمی‌داری. شانه را در دستانت میگیری وبر موهایِ قهوه‌ای‌ات شانه می‌کشی. شانه را آرام از بالای سرت تا نوکِ موهایت می‌کشی تا وزهایِ موهایت را صاف کنی. نوکِ موهایت را در دستانت می‌گیری و سپس رهایش می‌کنی. انگشتانت را لایِ موهایت می‌بری و از بالا تا پائین می‌کشی.

موهایت را بر رویِ شانه‌ات می‌اندازی.

موضوعی در ذهنت وول می‌خورد.

به چهره‌ات در آینه نگاه می‌کنی. آب را باز می‌کنی و صورتت را می‌شویی.

آبِ سرد را بر رویِ صورتت می‌ریزی. قطره‌هایِ آب از روی پیشانیت می‌لغزد، بررویِ پلک‌هایت و سپس بر رویِ صورت و لبهایت سُر می‌خورد.

عهدی در آینه

تو به صورتت در آینه دقیق‌تر می‌شوی. انگار خود را در آن نمی‌بینی. مغزت را می‌بینی و با خود حرف می‌زنی. از برخی موضوعات ناراحت هستی. موضوعی تو را می‌رنجاند.

تو از دستِ خود و یا شخصِ دیگری ناراحت هستی و با خود می‌گویی:”چرا دیگران نمیتوانند بر عهدی که با خود و یا دیگری بستند، پایبند بمانند.”

گاهی اوقات با خود عهدی می‌بندی و گاهی نیز با دیگران.

نمیدانم شاید اگر نمیتوانیم پایبند بمانیم، یک دلیلش این باشد: بسیار در ذهن‌مان سبک و سنگینش می‌کنیم .

شاید دلیلِ دیگرش شرایطی باشد که گرفتارش هستیم. شرایطی که فقط خودمان از آن مطلع هستیم.

عهدی برایِ خود ساختن

زمانی‌که عهدی برایِ خود می‌سازی، باید شرایطش را نیز برایِ خود مهیا کنی.

مثلا:وقتی‎که تو عاشقِ نوشتنی. زمانی‌که صبحِ علی‌الطلاع از خواب بیدار می‌شوی، نباید در گوشیت سرک بکشی.

میتوانی به گوشه‌ای پناه ببری و در دفترت بنویسی.

به هرحال موضوعاتی در مغزت است که سرک میکشد.

از هرچیزی که دلت می‌خواهد بنویس.

در ابتدایِ صبح که هوا روشن است و جهان در آرامشی لایتناهی پخش است، تو میتوانی صفحاتی از کتاب‌هایت را بخوانی.

می‌توانی دفتری را به نوشتن‌هایِ روزانه‌ات اختصاص دهی و در خلالِ کارهایِ روزانه‌ات ۵ دقیقه بنویسی.

و یا میتوانی کاغذهای مربع شکلِ کوچکی در کنارت داشته باشی. مقداری را در اتاقِ مطالعه‌اتِ، تعدادی در اتاق پذیرایی یا نشیمن و تعدادی نیز در آشپزخانه قرار دهی.

زمانی‌که مطالعه می‌کنی، تلفنِ همراهت را روی حالتِ سکوت بگذاری و از خود، دور نگاه داری.

نباید وسوسه شوی تا سمتِ تلفن همراهت بروی، آن را در دستانت بگیری تا در آن سرک بکشی.

می‌بینی به همین راحتی می‌توانی شرایط را برایِ خود مهیا کنی.

به‌جایِ آنکه بگویی:” نه!نمی‌شود.”

خودت، شرایطش را مهیا کن.

بیش از حد، شرایط را سبک و سنگینش نکن.

آن را بالا و پاینش نکن.

به بعد و قبلش کاری نداشته باش.

تو کارت را انجام بده.

و به عهدت استوار باش.

اگر تو، توانستی بر عهدت استوار باشی یا اگر دیگری با تو عهدی بست ونتوانست بر عهدش استوار باشد، آرامشت را بر هم نزن و خودت را سرزنش نکن.

دوستِ عزیزم آیا تو هم عهدی با خود و یا دیگران داشتی ونتوانستی بر آن استوار باشی؟

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *