برخی از اوقات ما با ذهنیتهایی که نسبت به خود داریم، وجود خود را بیارزش میپنداریم.
بیارزش قلمداد کردن مساویست با دوست نداشتن خود.
زمانی که ناراحتیها یا خرسندیمان را به دیگران متصل بدانیم، برایِ خود ارزشِ ناچیزی قائل هستیم.
زمانیکه نسبت به احساسات دیگران بیش از احساسِ خود بها میدهیم،
وجودِ خود را نفی میکنیم و به عبارتی خود را نادیده میگیریم.
احساسِ بیارزش و ارتباطِ آن با رقابت و مقایسه
زمانیکه ما از خودمان راضی باشیم، بدونِ اینکه خود را با دیگران مقایسه کنیم
یا برای تحت تاثیر قرار دادنِ دیگران رقابت کنیم. هر فردِ باارزشی به ما احترام خواهد گذاشت.
باید بدانیم هر شخصی داستانهایِ زندگی خودش را دارد.
او مسیری را پیموده است که مختص به خودش است.
گاهی اوقات ذهنمان به بیراهه میرود و خود را با دیگران مقایسه میکنیم.
در صورتی که ما از ذهنیت، افکار و چگونگی پیمودنِ مسیرِ اشخاص اطلاعِ دقیقی نداریم.
زمانی که برای خود ارزش قائل باشیم در موردِ دیگران قضاوت نمیکنیم و به ارزشهای دیگران احترام میگذاریم.
بنابراین ما اگر به خود و تواناییهایمان اعتماد داشته باشیم، دست به قضاوت نمیزنیم و
به این مسأله واقف خواهیم شد که هرشخص استعدادهایی دارد که برای شکوفا کردنش دست به اقدامات بیشماری زده است تا به موفقیت دست پیدا کند.
این یک موضوعی بود که در زمینه مقایسهِی استعدادهایِ خود با دیگران بود.
و این موضوع در هر حیطه و یا مسیری مثالِ بارزی است که حال میتواند مربوط به موقعیت و یا شخصیتِ انسانها نیز باشد.
بسیاری از ما در طولِ زندگی اعمالی را انجام میدهیم تا اطرافیانمان را تحت تأثیر قرار دهیم.
در صورتیکه اگر قصدمان اینگونه باشد و به خویشتنِ خود توجهی نکنیم. احساسِ خوشایندی نیز نخواهیم داشت.
باید به این امر واقف باشیم که این مسیر را پیوسته نمیتوانیم بپیماییم و روزی خواهد رسید که از این راه عقب نشینی میکنیم.
چون روزی فرا میرسد که ما به این موضوع پی میبریم که نمیتوان همهی افراد را راضی نگاه داشت.
سپس به خویشتن دوستی روی میآوریم.
بیارزش دانستنِ خود و اولویت بندیِ اشتباه
اگر ما این تفکر را که دیگران درموردمان چه تفکری دارند از خود دور کنیم
و یا در این حول و ولا نباشیم که برای خوشنود کردن دیگران چه اعمالی انجام دهیم به خود احترام میگذاریم.
اگر ما مدام برای احساتِ دیگران و خوشحالیشان خود را به در و دیوار نکوبیم و
بیش از آنکه دیگران را در اولویت قرار دهیم، خودمان را در اولویت قرار دهیم.
در واقع به خود احترام میگذاریم و ارزشمان را بالا میبریم.
اگر ارزشمان را در دیگران جستجو نکنیم و خواستههایمان را بنابرنظر دیگران طبقه بندی نکنیم، ارزشمان را بالا میبریم.
زمانیکه فردی شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهد، به خود احترام میگذارد.
اگر شخصی تلاش کند تا دیگران دوستش داشته باشند، در حقیقت به خویشتنش بهایی نمیدهد.
و قطعا در این اندیشه است که خود را به اندازه کافی دوست داشتنی نمیداند.
اگر شخصی در هرکاری نظر دیگران برایش مهمتر از نظر خودش باشد و فقط کاری را بتواند انجام دهد
که سایرین تأییدش کرده باشند، ارزشی برای خود قائل نیست.
ناتوانی در دفاع از خود
اگر شخص یاد بگیرد که چگونه از خود در مقابلِ دیگران از حقش دفاع کند.
حرفش را به شیوهی مناسب بیان کند. بر دورِ سکوت در برابرِ حقش خطِ قرمزی بکشد
و کلامِ خود را بجا بر زبان جاری کند، ارزشِ خود را بالا میبرد.
عزت شمردنِ خود و دیگران
اگر شخصی با خود صادق نباشد و دست به سرزنش و اعتقاد خود بزند، ارزشش را در خود پائین میآورد.
زمانی که ما خودمان را دوست نداشته باشیم نسبت به خود قضاوت منفی میکنیم.
سخنِ آخر:
شخصی که وجود خود را عزیز بداند برای خود و دیگران ارزش قائل است و پیوسته سعی میکند که از خود در برابر آنچه که سبب خواری و تحقیرش میشود مراقبت کند.
او در هیچ شرایطی خود را قربانی نمیکند. از چیزی هراس ندارد و نظرها و اعتقاداتش را به شیوهای درست بیان میکند.
آخرین دیدگاهها