گاهی یک اندیشه در ذهنمان تبدیل به صحبتهایِ ممتد میشود و وجودمان را زیر ورو میکند که به آن نجواهای ذهن تعبیر میشود.
برخی از اوقات ما به این امر آگاه هستیم که نباید صحبتهایِ ممتدی با برخی از اندیشههایمان داشته باشیم.
اما با تکلمهایِ بیصدا، آن را رهایش نمیکنیم.
ما در طولِ روز به طور مداوم با برخی از افکارمان کلنجار میرویم.
زمانیکه در سحرخیزی، روشنایی سپید خورشید بر روی پلکهای مان مینشیند و
تا زمانی که در نورِ مهتاب، ما پتویی را بر دورِ خود میپیچیم و
قدمهایی خوابآلود پلکهایمان را سنگین میکند،اندیشهها در ذهنمان راه میروند و با یکدیگر تکلم میکنند.
صدای نجواهای ذهنی
گرچه شخص دیگری نجوایمان را نمیشنود، اما صدایشان برای خودمان پرواضح است.
برخی از نجواها صدای خشنی دارند وما را میآزارند.
بعضی از آنها، نجواهایی هستند که وجودمان را گرم وروشن نگاه میدارند.
برخی از آنها نیز آشوبگر هستند و با نجواهای مظلومانه (درصورتیکه ما به آنها اجازه ندهیم بر نمیخیزند و صدایشان را بر ما آشکار نمیکنند.) که در گوشهای پنهان شدهاند، میستیزند.
برخی از نجواها ما را ناامید و بعضی نیز ما را امیدوار میکند. برخی از آنها اشکِ گرمی را از چشمانمان بر روی صورتمان جاری میکند و بعضی نیز لبخندی را بر لبانِ سرخمان مینشاند.
گاهی نجواهایمان از آنِ خود و گاهی نیز در ارتباط با پیرامونمان است.
ما با نجواهایی که در ذهن داریم و در هر لحظه از شبانهروز آنها را در آغوش میکشیم،ذهنمان را شلوغ و پرهیاهو میکنیم.
یکی از راهحلهایی که در این زمینه میتواند به من کمک کند، نوشتن است.
گویی با نوشتن، نجواهای پرتلاطم قِی میشود.
نجواهای ذهنی ونوشتن
ما میتوانیم افکارمان را گزینش کنیم.
زمانیکه مینویسیم، افکارِ سرد، خشن و ناامید را بر صفحهی کاغذ مینشانیم و
سپس ذهنمان برای تبلورِ افکارِ گرم، روشن و متبسم گستردهتر میشود.
نوشتن، نجاتبخشمان است.
مکتوب کردن میتواند ما را از تعلقاتِ سرد نجات بخشد.
نوشتن برایم مانندِ اینست که پیش از آنکه قلم را در دستم بگیرم و بنویسم، گرفتارِ طوفانی در یک دریای سردِ متلاطم شدهام .
هیچ نور و روشنی در آسمان نیست که راه را برایم نمایان کند.
هر لحظه نیز ممکن است که موجهای متلاطم قایقی را که در آن نشستم از هم بگسلد.
اما پس از آنکه مینویسم طوفانِ متلاطم جایِ خود را به موجهایِ روان میدهد. آفتابی نیز بر بالای سرم میایستد که نورش پلکهایم را نوازش میکند
و مرا مشعوف نگاه میدارد.
نوشتن همانند آفتاب است که جهانم را روشن میکند . در زمانی که مینویسم مهِ اندیشههایِ سرد و تار از من میگریزند و نور مسیرم را روشن میگرداند.
شاید این مطالب برایتان مفید باشد:
چگونه افکارِ پرتکلمِ خود را کنترل کنیم
چگونه از نوشتن برای حل مسائل زندگی کمک بگیریم
آخرین دیدگاهها