بسیاری از ما، زمانی که در اندیشهای فرو میرویم، به ناداشتههایمان میاندیشیم . در پیِ این هستیم که سازِ مخالف بزنیم و به گونهای وانمود کنیم که همه چیز ناخوشایند است.از اطرافیانمان و هرچیزی که در پیرامونمان است، دلیلی بر نارضایتیمان میدانیم. گاهی اوقات من نیز به ناداشتههایم میاندیشم. اما داشتههایم در مقابل ناداشتههایم بیشتر میدرخشند. در قلبِ من تصویرِ پرتلاش و مهربان همسرم میدرخشد.
از زیباترین لحظاتم خندهی پرشکوفه و شیطنتبار دو پسرم صدرای ۵ساله و علی اصغرِ اا سالهام است. با هر لبخند و قهقههی شان سراپا شوق و شور میشوم. در آن لحظههایی که به طبیعتِ سبزی پناه میبریم و با یکدیگر فراغتِ پرهیجانی را میگذرانیم دقایقِ سپیدی را سپری میکنم. آن لحظاتی که در وسیلهی نقلیهی مان در جادهای پرهیاهوی سبزِ پردرختی سفر میکنیم و ضبطِ ماشین آهنگی را زمزمه میکند و ما در دلِ جاده از کنارِ ابرها و خورشیدِ سرخ، پُرخنده عبور میکنیم، میتواند از خوشلذتترین ثانیههایم باشد.
از خوشترین هایم میتواند تماسها و صحبتکردن با والدینِ مهربانم باشد. در آن زمانی که با خواهرِ پُرمهرم از نزدیک یا درِ گوشی در پشتِ تلفنِ همراهم صحبت میکنم از خوشترینهایم است. خواهرهایم میتوانند از عزیزترین اشخاصِ زندگیم باشند که درکنارشان سرمست از خوشی و لذت و خنده میشوم. درکنارشان گذر ثانیهها را حس نمیکنم. خواهر شخصی است که از تو با مهربانی حمایت و درکت میکند و تو را از جان و دل پذیراست.
قلبِ من در چه چیز میتپد
از خوشترینهایم صحبتِ برادر تکدانهام است و آن زمانی که او دست در دستِ پُر لطفِ همسرش گامهای پُرمهری برمیدارد. از خوشترین لحظات لبخندها و خندههای برادرم و همسرش نیز است.
در قلبِ من زیباییِ پرلطفِ دوستانم نیز میدرخشد. دوستانِ مهربانی که با شنیدنِ صدایِ هرروزهی شان و یا پیامِ کوتاهی جویایِ حالم میشوند و مرا غرق در مهربانی و خوشی میکنند.رفیقی که در همه لحظات در کنارت است به تو مهر میورزد. تو را حمایتت میکند و با محبتهایش قلبت را در آغوش میگیرد، میتواند در قلبت جای بگیرد و در نگاهت بدرخشد و از بزرگترین نعمتها دوستانِ خوب و پرمهر است. او شخصی است که به تو امید میدهد. دوستی که هیچگاه تو را فراموش نمیکند. دوستی که هرگاه به او نیاز داری با صحبتها و مهربانیهایش رنجت را کمرنگتر میکند و تو را پرهیجان و پرشورتر میکند. او شخصی است که راه و روشِ درست را نیز در یادت برجا میگذارد.
اوقلبِ ثروتمندی دارد و از ثروتِ اموختههایش نیز به تو میبخشد. او به تو عشق و مهربانی ارمغان میدهد. او به تو یادآور میشود که قوی و مهربان باشی و به خودت عشق بورزی.
از دیگر خوشیهایِ پرشکوهم زمانی است که کتابی را در دستم میگیرم و پابهپای نویسنده در ذهنش گام برمیدارم و همراهِ زندگی در داستانش میشوم با شخصیتهایش همگام میشوم. گاهی با شخصیتهایش اشک میریزم، گاهی خود را لبهی پرتگاهی میبنم و گاهی در نگاهِ تبسمها غرق میشوم و گاهی شکوفهی گیلاسی در قدمِ بیتِ شعری میشوم. آنگاه که قلمِ رنگ در رنگم را بر صفحهی سفیدی فشار میدهم و ذهنم را بروی کاغذ مینشانم و با او تکلم میکنم، از پرشکوهترین دقیقههایم است.
آخرین دیدگاهها