نمیدانم تلقینتان از «ذهنی که بالا میآورد» چیست؟
تابحال به افرادی که در اطرافتان هستند،به مکالمات روزمره و ورودیهای ذهنتان توجه کردید؟
تابحال به احساساتی که از طریقِ سایرین به شما منتقل میشود توجه کردید؟
آیا به تفکراتی که در ذهنتان ریشه میدواند اندیشیدید؟
آیا به صحبتهایی با خود در حالی که مشغولِ انجامِ وظایفِ روزانهیتان و یا در حالِ استراحت هستید اندیشیدید؟
گاهی ممکن است در مکالمات روزمرهیتان با دوستان و اطرافیان از جملاتی که بارِ منفی دارند استفاده کنید و یا طرفِ مقابلتان از آنها استفاده کند.
گاهی اوقات انسان نیاز دارد تا رنجهایش را برای شخصی بازگو کند تا از شدتِ آن رنج کاسته شود. امّا اگر این عمل به عادت تبدیل شود،در آن لحظه میتوانیم بگوییم:«ذهن بالا میآورد.»
ذهن و پیرامونمان
چند روزِ پیش یکی از دوستانم با من تماس گرفت. از شنیدنِ صدایش خوشحال شدم. اما از احساسی که به من منتقل کرد، خشنود نبودم.
دوستم زهرا که از دوران دبیرستان با یکدیگر رفاقتِ دیرینهای داشتیم، از رنجهایش و ناخشنودیاش از زندگی سخن گفت. من نیز به صحبتهایش گوش دادم. او گفت:«دلم برایت تنگ شده بود، دوست داشتم صدایت را بشنوم.»
اما در واقع باید بگویم که او رنجهای ذهنیش را رویِ من بالا آورد.
البته نمیتوانم بگویم که او برای اولین بار است که از ناخشنودیهایش با من سخن میگوید، بلکه هربار که با او سخن میگویم او همان حس ناخوشایند ناخشنودی را به من منتقل میکند.
شاید آن شخصی که رنجش را رویِ ما بالا میآورد، متوجه نشود چه جفایی به ما میکند؟
شما توسط افرادی احاطه شدید، به جایِ آنکه انرژی برای شما فراهم کنند انرژی شما را غارت میکنند.
درست دو روز پیش نیز شخصی از اقوامِ نزدیکم با من تلفنی صحبت کرد، او نیز حدود بیست دقیقه با من صحبت کرد، اما در صحبتهایش ناخشنودی از اطرافیان موج میزد. او نیز رنجهایش را در ذهنم بالا آورد.
اما من دوست نداشتم آن رنج در ذهنم باقی بماند. بنابراین به همراهِ دو پسرم صدرای ۵ ساله و علی اصغر ۱۰ ساله از خانه خارج شدم و خود را در آغوش فضای آرامشبخش و سبز پارک رها کردم.
ذهن و گفتگوی درونی
ممکن است ما با تلنبارهای ذهنی که دیگران بر ما وارد میکنند،گفتگویی درونی داشته باشیم و بارِ آن موضوعاتی که در ذهنمان سنگینی میکند را تحمل کنیم و با یک گفتگوی درونی خود را آزار دهیم و هرروز نیز آن را با خود حمل کنیم که این عمل باعث میشود مغزمان دچار ضعف شود.
گفتگوی درونی آزاردهنده مانند میزی شلوغی است که نیاز به نظم دارد.
مهار گفتگوی درونی و مغز سرحال
اگر گفتگوهای درونی آزاردهنده ادامه داشته باشند، مغز کم کم دچار ضعف میشود.
باید به ذهن خود نگاهی گذرا بیاندازید و آن را به اصطلاح اسکن کنید.
در آن لحظات به سکوت مطلق خودتان فرو روید تا به ذهنتان و نیازهایش دست پیدا کنید و سعی کنید تا گفتگوهای درونی آزار دهندهیتان را از ذهن خارج کنید تا مغزی سرحال داشته باشید. برای اینکار میتوانید آنها را در کاغذ و یا فایل الکترونیکی بنویسید.
سپس یک نفس عمیق بکشید و آن را پنج ثانیه نگه دارید و سپس با صدای بلند هوا را خارج کنید. این عمل به مغز اکسیژن میرساند و به شما آرامش میدهد.
یک پیادهروی ۱۰ دقیقهای هم به ذهنآشفتهیتان کمک میکند. در پیادهروی قسمتهای مختلف مغز با یکدیگر بهتر ارتباط برقرار میکنندو در آن در قدرت تمرکز بالا دمیرود.
ساختن دیوارهای محافظتیِ خود
ذهنِ ناآرم رنج میبرد، زیرا بسیار نفوذپذیر است و این اجازه میدهد تا نگرانیهای بیرونی وارد ضمیرِ ناخودآگاهتان شود.
زمانیکه انرژی منفی صلح داخلی شما را از هم میپاشد،آن گاه به نقاط ضعف شخصی شما متصل میشود که این ترکیب وحشتناکی است.
در این مواقع شما باید دیواری برای خود بسازید:
خودتان را از چیزهایی که در هماهنگی با شما قرار ندارد، دور کنید.
از افراد خودخواه با منافع کاذب دور شوید.
دیواری در برابر افرادی که در ذهنتان طوفانی به پا میکنند بسازید.
نتیجه گیری:
ما در اطرافِ خود در هجوم انرژیهایی منفی از طریقِ افراد قرار داریم و زمانیکه به آنها توجه میکنیم انرژیمان را تحلیل خواهند برد و احساساتی منفی نیزدر ذهنمان بهوجود میآورند.
ما باید بدانیم چگونه آنها را حل کنیم. چون اگر آنها در ذهنمان باقی بمانند باعث میشود که ما گفتگوی درونی آزار دهنده با خود داشته باشیم.
برای رهایی ذهن از موجِ گفتگوهای درونی میتوانیم لحظاتی را به سکوت مطلق فرو رویم، مغزمان را اسکن کنیم و نیازهایش را بر روی صفحه کاغذ و یا فایل الکترونیکی بنویسیم. سپس نفس عمیقی بکشید، آن را پنج دقیقه نگه داریم و سپس با صدای بلند هوا را بیرون دهیم. این عمل به ذهنمان آرامش میدهد.
سپس در مرحلهی دوم باید برای خود دیواری بنا کنیم و از انسانهایی که در ذهنمان طوفان به پا میکنند و چیزهایی که در هماهنگی با ما قرار ندارند دوری کنیم.
آخرین دیدگاهها