ماجرای امروز من و وابستگی به هدف
امروز ۲۱اُم خرداد است.
امروز نسبت به وضعیت موجود حس خوبی نداشتم.شاید بگویید منظورت از وضعیت موجود چیست؟ از هدفی که داشتم خسته بودم. کسلی تمام وجودم را در برگرفت و من نمیدانستم چگونه از چنگال هراسناکش نجات پیدا کنم؟ از اینکه چندین ساعت بیوقفه پشت کامپیوتر بنشینم و بنویسم، خسته بودم. من به هدفم که همان نوشتن بود، وابسته بودم و این وابستگی به هدف، باعث شد که من از آن لذت نبرم.
به نظرتان چگونه وابستگی به هدف باعث میشود که من از آن لذت نبرم؟
من از آن زمانی که بیدار میشوم تا زمانیکه خوابِ شبانه تمام وجودم را در بر میگیرد، به نوشتن و کارهایی که به نوشتن ارتباط دارد، میاندیشم. شاید بگویید این که خوب است، اما اشتباه نکنید این مسألهای است که باید حل شود. زیرا باعث میشود که من نتوانم از لحظهی حالم لذت ببرم، زیرا زمانیکه هر لحظه به آن بیاندیشم، آن را زیبا نمیبینم.
آن را سخت میدانم. چون زمانیکه به چیزی وابسته میشویم دوست داریم از دستش نجات پیدا کنیم.
وابستگی به هدف و استرس
من ساعاتِ زیادی از شبانه روز را به نوشتن در کامپیوتر اختصاص میدهم و مهمترین موضوع نیز در ذهنم نوشتن است.
امروز به خود آمدم و دوست داشتم لحظاتی از دنیای نوشتن دور شوم.
دوست داشتم از دنیایی که برای خود ساختم، دور شوم. قصد داشتم از دنیای پراسترسی که برای خود ساختم، فاصله بگیرم.
با خود گفتم:« من باید کمی به خود استراحت بدهم، کمی آرامش حقّ من است.»
من دوست دارم نوشتن را با اشتیاق انجام دهم.
احساس میکنم حالا که اشتیاقِ نوشتن در من کمرنگ میشود، نیاز دارم در اندیشهی راهی باشم تا دوباره به آن اشتیاقی که در گذشته داشتم بازگردم.
امروز وقتی به حجم کتابهایی که روی هم تلنبار شده بودند و به برنامهی شلوغی که داشتم، نگاهی کردم، ترس و استرس تمام وجودم را در برگرفت.
من به خاطر هدفم به خود فشار میآوردم.
وابستگی به هدف و لحظهی حال
دیشب که با همسرم به منزل مادرش رفتیم، متوجه شدم که من بسیاری از لحظاتم را از دست دادم.
فقط به این علت که روی هدفم متمرکز باشم،اما از لحظهی حالم لذت نبردم. هدف اگر باعث شود که من نتوانم از لحظهی حالم لذت ببرم و مرا از بسیاری از لذتها دور کند و آرامشم را از من سلب کند، باعث میشود که من از خود نیز دور شوم.
درست است که من با نوشتن به خیلی از چیزها رسیدم. اما در زندگی مسائل دیگری نیز به جز هدف وجود دارد. مانند اطرافیانمان.
وابستگی به هدف باعث شد که من برای خود زندانی بسازم.
حال باید آن زندانی را که برای خود ساختم، میلههایش را در هم بشکنم.
این روزها که بیش از اندازه به اهدافم میاندیشم، احساس میکنم ایدهها نیز در ذهنم خشکیدهاند.
به نظرم هدف نباید باعث شود که چیزهای دیگر را از دست بدهم و آن لذت بردن از مصاحبت با اطرافیان و لذت بردن از لحظهی حالم است.
من حتی زمانهایی که به گردش میروم، نیز به هدفم فکر میکنم.
پس امروز با خود تصمیمی گرفتم که در کنار هدفم از لحظهی حالم نیز لذت ببرم و ساعاتی را از نوشتن دور شوم تا اشتیاق در نوشتن در وجودم زنده شود.
زیرا وابستگی اینگونه است که هر چه به یک چیز نزدیک شوی، آن برایت رنگ میبازد.
من میخواهم از خودم، از اطرافیانم، از زمانم و نیز از نوشتن لذت ببرم.
پس به یک وقفه نیاز دارم تا با انرژی مضاعفی همراه با آرامش بتوانم روی نوشتن زمانِ کافی صرف کنم تا لحظاتی خوش را تجربه کنم و بهتر بتوانم کارهایم را به سرانجام برسانم و برنامههای روزانهام را پیش ببرم.
6 پاسخ
تبریک میگم خانم نادم. امیدوارم این استمرار رو ادامه بدین
سپاسگزارم از شما جناب استاد محمدی از توجه و وقتی که صرف میکنید.بله حتما با استمرار ادامه میدم، گرچه برخی روزها سخت هست نوشتن و تصور میکنم نمیتونم بنویسم، اما ادامه میدم و مینویسم.
عالی نوشتید
بله به نطر من افراط و تفریط در هرکاری اشتباه هست
باید میانه روی و تعادل را پیشه کنیم .
موفق باشید.
ممنونم خانم شهراد عزیز از توجه تون
درسته افراط و تفریط در هر کاری اشتباهه و باید میانه روی را رعایت کنیم و قطعا افراط نیز باعث شکست و نومیدی در کار یا هدفی میشه
گاهی لازمه دورشد ازهمه چی تا نزدیک تر شد به خود
موفق باشید
درسته فاطمه جان گاهی اوقات باید دور شد و سپس با اشتیاق بازگشت. ممنونم که وقت گذاشتید و خوندید. پایدار باشید