برخی از انسانها مقاومت در نوشتن دارند و به بسیاری از بهانههایی که به ذهنشان خطور میکند، بها میدهند.
من برخی از افراد را در اطرافم مشاهده میکنم با وجود آنکه مشغلههای فراوانی دارند، ساعاتی در روز را به نوشتن اختصاص میدهند. اما برخی نیز بهانه تراشی میکنند و به خود یا دیگران میگویند:«اگر شرایط اینگونه نبود، اگر آنگونه پیش نمیرفت، من نیز مینوشتم.»
برخی از انسانها نیز شرایط زمانی و مکانی را دلیلی میدانند تا از نوشتن دور شوند.
ویلیام فاکنر در یکی از کتابهایش اینگونه مینویسد:«شنیدم که خیلیها میگویند راستش اگر ازدواج نمیکردم و بچه نداشتم، نویسنده میشدم. شنیدم که میگویند که اگر فقط اینکار را کنار میگذاشتم نویسنده میشدم. من این را قبول ندارم. به نظر من اگر قرار است بنویسید، مینویسید و هیچ چیز جلودار تان نخواهد بود.»
من موافق این جملهی ویلیام فاکنر هستم.
ما اگر قصد داریم کاری را انجام دهیم، انجامش میدهیم. مگر اینکه علاقهای به آن نداشته باشیم.
شرایط زمانی و یا مکانی نمیتوانند دلیلی باشند تا ما بتوانیم به نوشتن روی آوریم.
برخی از افراد در شرایط مکانی مساعدی قرار نداشتند و یا شرایط زندگیشان به گونهای بود که نوشتن برایشان سخت بود، اما چون اشتیاق فروانی به نوشتن داشتند، ساعاتی از شبانه روز را به نوشتن اختصاص میدادند و گاهی نیز در خفا مینوشتند.
مقاومت در نوشتن وتمرینِ نوشتن
شاید برای برخی از ما سخت باشد که قلم را در دست بگیریم و نوشتن را آغاز کنیم.
اما آن چیزی که نوشتن را برایمان سخت میکند، ذهن سخت گیر و نابلدِ خودمان است. شاید به این موضوع میاندیشیم که باید الهامی به ما شود تا قلم در دست بگیریم و بنویسیم و یا تصور میکنیم متنی که مینویسیم باید بینقص باشد. اما تا زمانی که آغاز به نوشتن نکنیم، بینقص نویسی را نمیتوانیم تجربه کنیم و تا زمانی که ننویسیم نمیتوانیم متوجه شویم تا چه حد میدانیم!
ما باید نوشتن را تمرین کنیم.
مقاومت در آغازِ نوشتن
ناتالی گلدبرگ در کتاب حق نوشتن مینویسد:« نوشتن مانند دویدن است. هرچه بیشتر بدوید، بهتر میدوید. گاه نمیخواهید بدوید و در برابر هرگامیکه برمیدارید، مقاومت میکنید. اما خواه بخواهید و خواه نه، میدوید. منتظر نمیشوید تا الهام یا اشتیاق دویدن به سراغتان بیاید. چون هرگز پیش نمیآید، بخصوص اگر از ریخت و قیافه افتاده باشید و از دویدن ممانعت کرده باشید. اما اگر به طور منظم بدوید. به ذهنتان یاد میدهید که تا انتها پیش برود، یا مقاومتتان را نادیده بگیرد. در نیمه راه نیز علاقمند میشوید. در انتهای راه اصلا دلتان نمیخواهد توقف کنید و مشتاق دویدن بعدی، از دویدن میایستید.»
اگر ما به دنبال این باشیم که الهامی به ما شود، سپس نوشتن را آغاز کنیم. هیچگاه این اتفاق نخواهد افتاد.
بسیاری از اوقات برایم اتفاق افتاده که نمیدانستم چه چیزی بنویسم؟
اما زمانی که قلم را در دستم گرفتم، قلم مرا هدایت کرد. کلماتی که در ذهنم پنهان شده بود و من آنها را نمیدیدم و صدایشان را نمیشنیدم و احساس میکردم که وجودخارجی ندارند، به صفحهی کاغذی نقل مکان کردند.
وقتی در اعماق نوشتن فرو میرویم، ما حیرت میکنیم که چه چیز باعث شد ما دیر پشت میز تحریرمان بنشینیم.
با تمرین در نوشتن است که کارمان بهتر میشود. یاد میگیریم که در نوشتن به خود اعتماد کنیم و نسبت به ندای درونی خود که قصد دارد ما را از نوشتن دور کند، تسلیم نشویم.
به این مسأله فکر نکنید که باید متن بینقصی بنویسد. بلکه از هرآنچه به ذهنتان خطور میکند، بنویسید. حتی یاوهترین چیزهای جهان را بنویسید. باید به خود آزادی دهید که بیهدف مدتها بنویسید.
ناتالی گلدبرگ:اگر هر بار که قصد دارید بنویسید،منتظر اثری بزرگ باشید، نوشتن همراه با نومیدی خواهد بود و این انتظار شما را از نوشتن دور میکند.
مقاومت در نوشتن و ثبات هنری
وقتی از ذهنمان مینویسیم، به اعماق ذهنمان دسترسی پیدا میکنیم . از خویشتن خویش آگاه میشویم و آنچه را که در ذهنمان دور نگه داشتیم را به خود نزدیک میکنیم و این شناخت به ما اجازه میدهد برای انتخاب زیبایی و توجه مهرآمیز و حقیقت روشن مجهزتر باشیم.
این حقیقت دارد که وقتی کار تازهای را شروع میکنیم با مقاومت روبرو شویم.
اکنون شما میتوانید مقاومتها و نخستین اندیشههای ذهنتان را بر روی صفحهی کاغذ جاری کنید تا صدایشان را بشنوید. وقتی نوشتهتان از پسِ این مقاومتها بربیاید، دیگر از چیزی نمیگریزید و به ثباتی هنری میرسید.
هدف اصلی تمرین نوشتن
ایدهآلمان باید این باشد که هرروز بنویسیم. اما اگر یک روز را ننوشتیم، دچار اضطراب یا داوری نشویم.
چگونه اشتیاق در نوشتن داشته باشیم
زمانیکه مینویسم نباید مراقب حاشیه منظم و یا سطر بودن باشیم. نباید محدودیتی در نوشتن داشته باشیم و خود را درگیر نقطه گذاریها و یا هجی درست کلمات کنیم. زمانیکه هرآنچه که در ذهنمان است و از ندای درونمان مینویسیم، به ذهنمان اعتماد میکنیم تا شکیبا شویم.
هنگامیکه نوشتن را مستمر ادامه میدهید، تمام لحظههایتان با آن عجین میشود.
زمانی که مینویسید ذهنتان را غربال میکنید و هرآنچه که در ذهنتان زائد است را با تجزیه، دور میریزید.
سخن آخر:
زمانیکه نوشتن را آغاز میکنیم ممکن است با مقاومتهایی از سوی ذهن رو برو شویم که ما را از نوشتن دور کند. اما زمانی که نوشتن را تمرین کنیم. مقاومت کردن در مقابل ندای ذهنی را یاد میگیریم.
اگر در نوشتن به دنبال ندای ذهنی باشیم تا نوشتن را آغازکنیم، هیچگاه نمیتوانیم بنویسم. بلکه باید آغاز کنیم تا کلمات از ذهن، به دنیای کاغذی وارد شوند.
ما با نوشتن شکیباتر میشویم ، بر اعماق ذهن خود دسترسی پیدا میکنیم و اندیشههایی که در ذهنمان پنهان بودند به بلوغ میرسند.
2 پاسخ
آفرین خانم نادم کارتون عالیه.
ممنونم جناب استاد محمدی🌹متشکرم از حضور و توجه شما🌹این کامنتهاتون چقدر به من انرژی میده برای نوشتن🌹خیلی ممنونم ازتون🙏