به هنگام تمرینِذن ،چهار زانو،با پشت صاف بر بالش مدوری مینشینید و دستهایتان را به حالتِکشیده بر زانوانِ خود قرار میدهید، و روبروی دیواری سفید مینشینید و دم و بازدمِتان را نظاره میکنید. بیاعتنا به هر احساسی که داشتهباشید _توفانهای خشم و مقاومت، با آذرخشهای شادمانی و رعدهای اندوه_ همچنان با پشت صاف، روبه دیوار مینشینید.میآموزید هراندازه که عواطف یا اندیشهتان نیرومند باشد،تکان نخورید. انضباط این است:تداوم نشستن.
در هنگامِ نوشتن نیز اینگونه است. هنگامی که اولین اندیشه ها به ذهن مان خطور میکند،باید آن ها را بنویسیم. نباید مقاومت کنیم و آن را به زمانِ دیگری موکول کنیم.اندیشه باید در زمانِ حال به رشتهیِ تحریر در آید.
نوشتن مانند دویدن است. هرچه بیشتر بدوید،بهتر میدوید. زمانی که قصد دویدن دارید،اما در مقابلِ آن جبهه میگیرید. با اینحال باز میدوید. هرچه نسبت به اندیشهی دویدن مقاومت کنید،باز میدوید. زمانی که بطور منظم میدوید. در نیمهیِ راه به آن علاقمند خواهید شد و دوست ندارید،آن را رها کنید.
نباید انتظار زیادی از خود داشته باشیم. البته این موضوع ار تباطی به نادیده گرفتنِ استعدادهای خود نیست. باید هراندیشه ای را فوراً بنویسیم.
زمانی که در دفترم مینویسم درگیر نکات ویرایشی نمیشوم. فقط در آن لحظه سعی میکنم بنویسم. هرچی بیشتر مینویسم،عطشم برای نوشتن بیشتر میشود و تمایل دارم که بیشتر بنویسم و دوست ندارم آن را به پایان برسانم.گاهی اوقات دوست ندارم دستم را از روی صفحه ی کیبورد بردارم. اگر از من سؤال کنند میان نوشتن با قلم و نوشتن با صفحهی کیبورد کدام یک را ترجیح میدهی؟
پاسخِ من اینگونه خواهدبود:” گرچه باید هردو شیوه را انتخاب کرد و من از هردو شیوه بهره میبرم.زمانی که برروی برگهی کاغذ مینویسم حس رهایی میکنم. اما نوشتن با کیبورد را ترجیح میدهیم. زمانی که صدای آهنگین کیبورد که از تماسِ انگشتان دستم با آن بوجود میآید مانند آهنگی دلنشین در ذهنم مینشیندو من آن را دوست دارم.”
هرچه بیشتر مینویسم ،تصوری که از قضاوت کردن اطرافیان در ذهنم شکل گرفته و ترسی را بروجودم کشیده را نابود میکند.
باید ذهنمان را غربالگری کنیم و اندیشههای پرکنده را از آن جداکنیم.در ذهنمان جستجو کنیم تا مطلبی برای نوشتن پیدا کنیم. البته نباید این مسأله باعث تنبلیمان شود و مادامی که موضوعی درمورد نوشتن نداریم،تسلیم شویم. عمل جستجو در ذهن،باعث آگاهیمان خواهد شد و این عمل نیاز به صبر و شکیبایی دارد.
اگر ذهن همچنین قدرتی دارد که هرچیزی را میتواند به تصویر بکشد و من بتوانم آن را بروی صفحهی کاغذی بنشانم و یا برروی صفحهی سفید کامپیوتر تایپ کنم،پس من نیز قادر به انجام هرکاری خواهمبود.
درمورد چه چیزی بنویسیم؟
گاهی اوقات که به صفحهی سفید کامپیوتر چشم میدوزم و ذهنم را موشکافی میکنم تا موضوعی برای نوشتن پیدا کنم،اما بیحاصل است. به همین خاطر، یک دفتر را به نوشتن ایدهها اختصاص میدهم.اگر اندیشه یا ایدهای در ذهنم شکل میگیرد،جملهای را که از شخصی شنیدهام و به نظرم موضوع جالبی برای نوشتن است،جملهای را که در کتابی خواندهام، هرچیزی که میتواند ایدهای برای نوشتن باشد را برمیگزینم و در آن دفتر یادداشت میکنم و از آنها در نوشتن بهره میبرم. حتی یک پنجره یا یک فنجانِ رویِ میز نیز میتواند ایدهای برای نوشتن باشد.فیلم ها و یا انیمیشنهایی که میبینیم،نیز میتواند در این راه به ما کمک کنند.
میتوانیم درموردِ احساساتِ درونیمان بنویسیم. از خشمها،لذتها و شادیها،هراحساسی که در وجودمان شعله میکشد. در مورد هرموضوع منفی یا مثبتی که دربارهاش احساس شدیدی داریم را میتوانیم بنویسیم.اگر موضوعی باعث ناراحتی و یا انزجارمان شده است را در نظر بگیریم و دربارهاش بنویسیم.
میتونانید یک رنگ را در نظر بگیرید و سپس به پیادهروی بروید و به رنگهای که در اطرافمان به آن رنگ میبینیم،توجه کنیم و سپس درموردشان بنویسیم.
دربارهی تمام جزئیات صبح خود میتوانیم بنویسیم،چه کارهاریی انجام دادیم،چگونه صبحمان را گذراندهایم . تا آنجایی که میتوانیم با جزئیات بنویسیم که البته این موضوع میتواند باعث آرامش ذهنیمان شود.
درمورد شهرتان و یا خیابانهایش بنویسد.
از خاطرههایتان بنویسید.
از دوست داشتنی های تان بنویسید.
حتی از پدربزرگها و یا مادربزرگهای تان بنویسید.
از ترس ها و دلهرههای تان بنویسید.
از کتاب های تان بنویسید یا از کتابی که زندگی و یا ذهنیتتان را تغییر داده،بنویسید.
مطالب را واقعی بنویسید. خودسانسوری نداشته باشید.
حتی میتوانید کتاب شعری بردارید،یکی از صفحاتِ آن را باز کنید و یک بیت را انتخاب کنید و متنتان را از آن آغاز کنید.
به اطراف خود خوب بنگرید. امکان ندارد هیچ مطلبی برای نوشتن نداشته باشید. باید نگاهی موشکافانه و جستجوگر داشته باشید و تلاش کنید. هرچیزی که در اطرافِ خود میبینید، میتواند جرقهای را در ذهن تان روشن کند.
آخرین دیدگاهها